خشم شدید، عصبانیت شدید
The boss's apoplexy was evident when he discovered the mistake in the report.
وقتی رئیس به اشتباه در این گزارش پی برد، خشم شدیدش مشخص بود.
The referee's decision caused apoplexy among the fans.
تصمیم داور باعث عصبانیت شدید هواداران شد.
پزشکی قدیمی سکته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The elderly man's apoplexy left him with permanent damage to his speech and mobility.
سکتهی این مرد سالخورده، منجر به بروز آسیب دائمی در گفتار و تحرک او شد.
The symptoms of apoplexy can include sudden confusion, severe headache, and difficulty speaking or understanding speech.
علائم سکته می تواند مشتملبر گیجی ناگهانی، سردرد شدید و مشکل در صحبت کردن یا درک گفتار باشد.
پزشکی آپوپلکسی، خونریزی (در اعضای داخلی بدن)
The apoplexy caused by the ruptured blood vessel led to a gross hemorrhage into the abdominal cavity.
آپوپلکسی ناشی از پارگی رگ خونی منجر به خونریزی شدید در حفرهی شکمی شد.
پزشکی قدیمی آپوپلکسی، مرگ ناگهانی (ناشی از کاهش سریع سطح هوشیاری)
The family was shocked by the news of their loved one's apoplexy.
این خانواده از خبر مرگ ناگهانی عزیزشان شوکه شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apoplexy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apoplexy