فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Apoplexy

ˈæpəpleksi ˈæpəpleksi

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

خشم شدید، عصبانیت شدید

The boss's apoplexy was evident when he discovered the mistake in the report.

وقتی رئیس به اشتباه در این گزارش پی برد، خشم شدیدش مشخص بود.

The referee's decision caused apoplexy among the fans.

تصمیم داور باعث عصبانیت شدید هواداران شد.

noun uncountable

پزشکی قدیمی سکته

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The elderly man's apoplexy left him with permanent damage to his speech and mobility.

سکته‌ی این مرد سالخورده، منجر به بروز آسیب دائمی در گفتار و تحرک او شد.

The symptoms of apoplexy can include sudden confusion, severe headache, and difficulty speaking or understanding speech.

علائم سکته می تواند مشتمل‌بر گیجی ناگهانی، سردرد شدید و مشکل در صحبت کردن یا درک گفتار باشد.

noun uncountable

پزشکی آپوپلکسی، خونریزی (در اعضای داخلی بدن)

The apoplexy caused by the ruptured blood vessel led to a gross hemorrhage into the abdominal cavity.

آپوپلکسی ناشی از پارگی رگ خونی منجر به خونریزی شدید در حفره‌ی شکمی شد.

noun uncountable

پزشکی قدیمی آپوپلکسی، مرگ ناگهانی (ناشی از کاهش سریع سطح هوشیاری)

The family was shocked by the news of their loved one's apoplexy.

این خانواده از خبر مرگ ناگهانی عزیزشان شوکه شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apoplexy

  1. noun loss of consciousness fromblockage in vein or artery
    Synonyms:
    stroke seizure occlusion thrombosis
    Antonyms:
    consciousness

ارجاع به لغت apoplexy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apoplexy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apoplexy

لغات نزدیک apoplexy

پیشنهاد بهبود معانی