Distillation

ˌdɪstəˈleɪʃn̩ ˌdɪstɪˈleɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
تقطیر، عرق‌کشی، شیره‌کشی، عصاره‌گیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distillation

  1. noun distillate
    Synonyms: cleansing, purification, refining

ارجاع به لغت distillation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distillation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distillation

لغات نزدیک distillation

پیشنهاد بهبود معانی