آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

هوش به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / hoosh /

intelligence, intellect, understanding, mentality, brains, smarts, aptitude, reason, sense, sapience, sapiency, percipience, perspicuity, brainpower

intelligence

intellect

understanding

mentality

brains

smarts

aptitude

reason

sense

sapience

sapiency

percipience

perspicuity

brainpower

فراست، کیاست

هوش او بالاتر از حد متوسط است.

Her intelligence is above average.

کودکان ازطریق بازی و کاوش، هوش خود را پرورش می‌دهند.

Children develop their intellect through play and exploration.

اسم
فونتیک فارسی / hosh /

ادبی قدیمی death

death

مرگ، موت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

شاعر درباره‌ی ناگزیر بودن هوش نوشت.

The poet wrote about the inevitability of death.

داستان به ترس و پذیرش هوش می‌پردازد.

The story explores the fear and acceptance of death.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد هوش

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت هوش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «هوش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/هوش

لغات نزدیک هوش

پیشنهاد بهبود معانی