آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

عقل به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / aghl /

intellect, reason, wisdom, rationality, wit, common sense, sobriety, sagacity, understanding, headpiece, sense, mind, head, brain, discretion

intellect

reason

wisdom

rationality

wit

common sense

sobriety

sagacity

understanding

headpiece

sense

mind

head

brain

discretion

خرد، شعور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

برای اینکه باعث رنجش کارگران نشویم باید عقل و تدبیر به کار بریم.

To avoid offending the workers, we need wisdom and diplomacy.

عقل سالم در بدن سالم است!

A sound mind dwells in a healthy body!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عقل

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت عقل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عقل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عقل

لغات نزدیک عقل

پیشنهاد بهبود معانی