آخرین به‌روزرسانی:

عقل به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / aghl /

intellect, reason, wisdom, rationality, wit, common sense, sobriety, sagacity, understanding, headpiece, sense, mind, head, brain, discretion

خرد، شعور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

برای اینکه باعث رنجش کارگران نشویم باید عقل و تدبیر به کار بریم.

To avoid offending the workers, we need wisdom and diplomacy.

عقل سالم در بدن سالم است!

A sound mind dwells in a healthy body!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد عقل

  1. مترادف:
    خرد دها ذکاوت فهم معرفت هوش
  1. مترادف:
    کله مخ

ارجاع به لغت عقل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عقل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عقل

لغات نزدیک عقل

پیشنهاد بهبود معانی