تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- جدایی روح از جسم
- بیشتر به روح (یا باطن) داستان توجه میکند تا به متن آن.
- روح کودک
- روح انسان
- روح القدس
- میگویند ارواح زیادی در آن کاخ قدیمی وجود دارند
- هملت روح پدر خود را دید.
- حیات تازهای به کسی دادن، روح تازهای در کالبد کسی دمیدن، خون تازهای در رگهای کسی به جریان انداختن، عمر دوبارهای دادن به
- روح به مهمانی دادن
- روح (یا روحیهی) کارآفرینی
- آن روح همبستگی که ما را وادار میکند سود همگان را بر سود فردی ترجیح بدهیم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «روح» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/روح