آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

روان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / ravaan /

flowing, running, fluent soul, fluid, smooth, liquid, facile, eloquent, silver-tongued

flowing

running

fluent soul

fluid

smooth

liquid

facile

eloquent

silver-tongued

سیال، جاری

آب در جوی روان شد.

Water began flowing in the gutter.

موسیقی نهرهای روان

the music of running brooks

اسم
فونتیک فارسی / ravaan /

spirit, soul, vital spirit, breath of life, animating principle, pneuma, anima

spirit

soul

vital spirit

breath of life

animating principle

pneuma

anima

روح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

روان او اکنون در آرامش است.

His soul is now at peace.

روان او پس‌از از دست دادن دوستش بی‌قرار بود.

Her spirit was restless after the loss of her friend.

اسم
فونتیک فارسی / ravaan /

psyche, psycho-, mind, intellect, nous

psyche

psycho-

mind

intellect

nous

نیروی ذهنی

تازه‌ترین اثر این نویسنده تک‌گویی‌ای بود که کاوش و شناسایی عمیقی از روان انسان ارائه می‌کرد.

The author's latest work was a monolog that offered a deep exploration of the human psyche.

روان‌درمانی به او کمک کرد تا کشمکش درونی خود را به‌طور مؤثرتری هدایت کند.

Psychotherapy helped her navigate her inner conflict more effectively.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد روان

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت روان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «روان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/روان

لغات نزدیک روان

پیشنهاد بهبود معانی