sister-in-law
جاریاش برونگراتر است.
Her sister-in-law has been more of an extrovert.
جاری آیندهات
Your future sister-in-law
fluent, streaming, runny, running, flowing, ongoing
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آب جاری و درخت هوا را مرطوب میکند.
Running water and trees make the air humid.
سرزمینی که در (جویهای) آن شیر و عسل جاری است.
A land flowing with milk and honey.
instant, current, present-day, present
سال جاری
the current year
این شرکت انتظار دارد که از ابتدای سال جاری معاملات خود را بهصورت سودآور آغاز کند.
The company expects to start trading profitably early this year.
قدیمی effusive
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جاری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جاری