prevalent, abroad, incident, rife, rumored, spread, published, epidemic, household word, current, widespread, common, regnant, rampant, reputed
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چنین شایع شده که مرده است.
A report is abroad that he has died.
همهگیری ناشی از سرماخوردگی در زمستان شایع است.
Cold epidemics are not rare in wintertime.
در گیلان مالاریا شایع بود.
Malaria used to be prevalent in Gillan.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شایع» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شایع