آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

ساری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / saari /

infectious, contagious, catching, epizootic

infectious

contagious

catching

epizootic

سرایت‌کننده، شایع، واگیر

بیماری‌های ساری

Infectious diseases

خنده‌ی ساری

infectious laughter

اسم
فونتیک فارسی / saari /

saree, sari

saree

sari

پوشش زنان هندی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

این ساری رشته‌هایی از جنس طلا دارد

This sari had gold strands

ساری قرمز

a red sari

اسم خاص
فونتیک فارسی / saari /

Sari

Sari

نام شهری در استان مازندران در شمال ایران

(از اینجا) تا ساری دور است؟

Is it far to Sari?

او در ساری زندگی می‌کند

he lives in Sari

communicable

communicable

بیماری

sari or saree

sari or saree

بیماری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ساری

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
شایع واگیر سرایت‌کننده
متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت ساری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ساری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ساری

لغات نزدیک ساری

پیشنهاد بهبود معانی