فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ساری به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سرایت‌کننده، شایع، واگیر

فونتیک فارسی

saari
صفت

infectious, contagious, catching, epizootic

بیماری‌های ساری

Infectious diseases

خنده‌ی ساری

infectious laughter

پوشش زنان هندی

فونتیک فارسی

saari
اسم

saree, sari

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

این ساری رشته‌هایی از جنس طلا دارد

This sari had gold strands

ساری قرمز

a red sari

نام شهری در استان مازندران در شمال ایران

فونتیک فارسی

saari
اسم خاص

Sari

(از اینجا) تا ساری دور است؟

Is it far to Sari?

او در ساری زندگی می‌کند

he lives in Sari

بیماری

communicable

sari or saree

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ساری

  1. مترادف:
    شایع واگیر سرایت‌کننده
    متضاد:
    راکد
  1. مترادف:
    جاری روان

ارجاع به لغت ساری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ساری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ساری

لغات نزدیک ساری

پیشنهاد بهبود معانی