فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stave

steɪv steɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

میله نردبان، چماق، دنده بشکه، چوب، شیارهای نازک چوب، لوله آب، شبیه لوله، ایجاد سوراخ کردن، شکستن، ریزش کردن، به شکل چوب دستی یا چماق و غیره درآوردن، با چماق زدن، کوبیدن، (موسیقی) روی خط حامل نوشتن، حامل، بند شعر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The side of the boat was staved in by the collision.

پهلوی قایق در اثر تصادم فرو شکسته شده بود.

He borrowed more money in order to stave off bankruptcy.

برای جلوگیری از ورشکستگی پول بیشتری قرض کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stave

  1. noun a crosspiece between the legs of a chair
    Synonyms:
    round rung rod stick staff
  1. noun a fairly long straight piece of solid material used especially as a support in walking
    Synonyms:
    stick cane staff walking stick
  1. noun one of several thin slats of wood forming the sides of a barrel or bucket
    Synonyms:
    lag
  1. verb burst or force (a hole) into something
    Synonyms:
    stave-in

Phrasal verbs

stave off

طفره رفتن، به تأخیر انداختن، (تا مدتی) جلوگیری کردن

ارجاع به لغت stave

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stave» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stave

لغات نزدیک stave

پیشنهاد بهبود معانی