موفق شدن، به موفقیت رسیدن (علیرغم نداشتن شانس خوب برای موفقیت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
With determination and hard work, he managed to beat the odds.
او با عزم راسخ و سختکوشی توانست موفق شود.
They never gave up and ultimately beat the odds.
هرگز تسلیم نشدند و در نهایت به موفقیت رسیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beat the odds» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beat-the-odds