امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandstand

ˈɡrændstænd ˈɡrændstænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب‌دوانی یا ورزشگاه‌ها، حضار، شنوندگان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grandstand

  1. verb show off
    Synonyms:
    be ostentatious be vain flaunt it hot dog parade play to the crowd prance put on airs showboat strut swagger

ارجاع به لغت grandstand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandstand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandstand

لغات نزدیک grandstand

پیشنهاد بهبود معانی