با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Granduncle

ˌɡrænˈdəŋkəl ˈɡrændʌŋkəl
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از great-uncle به‌ جای granduncle استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    عموی پدر، عموی مادر، دایی پدر، دایی مادر، برادر پدربزرگ، برادر مادربزرگ
    • - My granduncle is coming over for dinner tonight.
    • - برادر پدربزرگم امشب برای شام می‌آید.
    • - My granduncle is the oldest member of our family.
    • - عموی پدرم مسن‌ترین عضو خانواده‌ی ماست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت granduncle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «granduncle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/granduncle

لغات نزدیک granduncle

پیشنهاد بهبود معانی