همچنین میتوان از great-uncle به جای granduncle استفاده کرد.
عموی پدر، عموی مادر، دایی پدر، دایی مادر، برادر پدربزرگ، برادر مادربزرگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My granduncle is coming over for dinner tonight.
برادر پدربزرگم امشب برای شام میآید.
My granduncle is the oldest member of our family.
عموی پدرم مسنترین عضو خانوادهی ماست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «granduncle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/granduncle