جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم متن
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنی و نمونهجملهها
Great-uncle
ˈɡreɪtˈʌŋkəl
ˈɡreɪtˈʌŋkəl
آخرین بهروزرسانی:
۱۰ تیر ۱۴۰۲
توضیحات
همچنین میتوان از
granduncle
به جای great-uncle استفاده کرد.
Countable
Noun
عموی پدر، عموی مادر، دایی پدر، دایی مادر، برادر پدربزرگ، برادر مادربزرگ
- My great-uncle is a World War II veteran.
- عموی پدرم کهنهسرباز جنگ جهانی دوم است.
- My great-uncle passed away last year.
- عموی مادرم پارسال درگذشت.
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
لغات نزدیک great-uncle
-
great-nephew
-
great-niece
- great-uncle
-
greatcoat
-
greaten
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری