با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Stance

    stæns stɑːns
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      stances

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable C2
    نظر، عقیده، اعتقاد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun countable
    وضع، حالت، طرز ایستادن
    - the crouching stance of a boxer
    - حالت خیز‌برداشته‌ی بوکسور
    - a belligerent political stance
    - موضع سیاسی ستیز‌گرایانه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد stance

    1. noun position, posture
      Synonyms: attitude, bearing, carriage, color, deportment, posture, say-so, slant, stand, standpoint, viewpoint

    ارجاع به لغت stance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stance

    لغات نزدیک stance

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی