با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fortification

ˌfɔːrt̬əfəˈkeɪʃn ˌfɔːtɪfɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fortifications

معنی

noun
استحکام (استحکامات)، سنگربندی، بارو، تقویت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fortification

  1. noun reinforced position
    Synonyms: barricade, barrier, bastion, battlement, block, blockhouse, breastwork, buffer, bulwark, castle, citadel, consolidation, defense, earthwork, embattlement, entrenchment, fastness, fort, fortress, garrison, keep, outpost, parapet, preparation, presidio, protection, reinforcement, stockade, strengthening, stronghold, support, wall

ارجاع به لغت fortification

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fortification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fortification

لغات نزدیک fortification

پیشنهاد بهبود معانی