فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breastwork

ˈbrestwɜːrk ˈbrestwɜːk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    استحکام یا سنگر موقتی، نرده‌بندی عرشه جلو کشتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breastwork

  1. noun Fortification consisting of a low wall
    Synonyms: parapet
  2. noun A temporary, quickly constructed fortification, usually breast-high.
    Synonyms: bulwark

ارجاع به لغت breastwork

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breastwork» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breastwork

لغات نزدیک breastwork

پیشنهاد بهبود معانی