امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Squarely

ˈskwer ˈskweəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adverb
به‌طور قائم، به‌طور عمودی، به‌طور مستقیم، مستقیماً، درست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- put the blame squarely on somebody
- کاسه کوزه‌ها را سر کسی شکستن، تقصیرها را به گردن کسی انداختن
adverb
منصفانه، با انصاف، از روی انصاف، با صداقت، صادقانه
adverb
رو در رو، روبرو، مقابل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد squarely

  1. adverb With precision or absolute conformity
    Synonyms:
    bang dead direct directly exactly fair flush foursquare forthrightly just precisely right smack square straight smack-dab forthright straightforwardly
  1. adjective Honorably
    Synonyms:
    honestly considerately fairly
  1. adverb Firmly and solidly
    Synonyms:
    square
  1. adverb In a straight direct way
    Synonyms:
    square

ارجاع به لغت squarely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «squarely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/squarely

لغات نزدیک squarely

پیشنهاد بهبود معانی