فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Classy

ˈklæsi ˈklɑːsi

صفت تفضیلی:

classier

صفت عالی:

classiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

باکلاس، باوقار، عالی، به‌روز، شیک، با شخصیت

His flat looks very classy.

آپارتمان او خیلی شیک به نظر می‌آید.

She wore a classy dress to the gala.

او لباس باکلاسی در مراسم گالا پوشیده بود.

adjective

ارشد، درجه یک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

They chose a classy font for the wedding invitations.

آن‌ها یک فونت درجه‌یک را برای دعوت عروسی انتخاب کردند.

Her classy attitude towards criticism set her apart from the rest.

نگرش درجه‌یک‌اش نسبت به انتقاد، او را از بقیه متمایز می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد classy

  1. adjective stylish, having panache
    Synonyms:
    fashionable stylish chic modish elegant posh sharp in vogue in uptown exclusive select superior high-class dashing swank swanky tony mod
    Antonyms:
    unstylish plain inelegant inferior

ارجاع به لغت classy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «classy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/classy

لغات نزدیک classy

پیشنهاد بهبود معانی