با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Classy

ˈklæsi ˈklɑːsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    classier
  • صفت عالی:

    classiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
باکلاس، باوقار، عالی، به‌روز، شیک، با شخصیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His flat looks very classy.
- آپارتمان او خیلی شیک به نظر می‌آید.
- She wore a classy dress to the gala.
- او لباس باکلاسی در مراسم گالا پوشیده بود.
adjective
ارشد، درجه یک
- They chose a classy font for the wedding invitations.
- آن‌ها یک فونت درجه‌یک را برای دعوت عروسی انتخاب کردند.
- Her classy attitude towards criticism set her apart from the rest.
- نگرش درجه‌یک‌اش نسبت به انتقاد، او را از بقیه متمایز می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد classy

  1. adjective stylish, having panache
    Synonyms: chic, dashing, elegant, exclusive, fashionable, high-class, in, in vogue, mod, modish, posh, select, sharp, superior, swank, swanky, tony, uptown
    Antonyms: inelegant, inferior, plain, unstylish

ارجاع به لغت classy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «classy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/classy

لغات نزدیک classy

پیشنهاد بهبود معانی