صفت تفضیلی:
more unemployedصفت عالی:
most unemployedبیکار، فاقد شغل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
15% of the workforce was unemployed.
۱۵ درصد از نیروی کار بیکار بودند.
His financial problems escalated after he became unemployed.
مشکلات مالی او پس از بیکار شدن افزایش یافت.
بیکاران، افراد بیکار، افراد غیرشاغل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The number of the unemployed has increased.
شمار بیکاران زیاد شده است.
Our department provides services for the unemployed.
دایرهی ما به افراد غیرشاغل خدمات ارائه میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unemployed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unemployed