گذشتهی ساده:
congregatedشکل سوم:
congregatedسومشخص مفرد:
congregatesوجه وصفی حال:
congregatingجمع شدن، اجتماع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Workers congregated in small groups.
کارگران بهصورت گروههای کوچکی گرد آمدند.
congregate prison
زندان عمومی
A host of congregate angles
مجموعهای از زوایای تجمیعی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «congregate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/congregate