فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بی‌تربیت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • بی‌ادب، گستاخ
  • فونتیک فارسی

    bitarbiyat
  • صفت
    rude, impolite, impudent, unmannerly, discourteous, ill-bred, cad, uncivil, insolent
    • - پیشخدمت بی‌تربیت نظر گستاخانه‌ای درمورد سفارشمان داد.

    • - The impolite waiter made a rude comment about our order.
    • - کودک بی‌تربیت در رستوران غیرقابل‌تحمل بود.

    • - The ill-bred child at the restaurant was unbearable.
    • - مشتری بی‌تربیت بی‌دلیل سر صندوقدار داد زد.

    • - The rude customer yelled at the cashier for no reason.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بی‌تربیت

ارجاع به لغت بی‌تربیت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بی‌تربیت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بی‌تربیت

لغات نزدیک بی‌تربیت

پیشنهاد بهبود معانی