- دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.
- پالتو خود را بپوش؛ بیرون سرد است.
- او در هوای سرد سوزدار، لخت بیرون رفت.
- دکمههای پالتو خود را بست و رفت بیرون.
- مریم سریع بیرون رفت تا آبی به دست و صورتش بزند.
- باید بیرون بروم.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرون» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بیرون