آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Jaundice

ˈdʒɒːn- / / ˈdʒɑːn- ˈdʒɔːndɪs

معنی jaundice | جمله با jaundice

noun adverb

پزشکی زردی، یرقان، دچار یرقان کردن، برشک و حسد درافتادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a jaundiced view of life

نگرش بدبینانه نسبت به زندگی

She looked at my paintings with a jaundiced eye.

او با نگاه حاکی از بیزاری به نقاشی‌های من نظر افکند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Did you notice the jaundice in her expression?

آیا متوجه تلخی قیافه او شدی؟

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد jaundice

  1. noun a rough and bitter manner
    Synonyms:
    bitterness acrimony acerbity tartness thorniness biliousness icterus hepatitis leptospirosis
  1. verb to affect with the negativity or bitterness of jaundice.
    Synonyms:
  1. verb to cause to have a prejudiced view

ارجاع به لغت jaundice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jaundice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jaundice

لغات نزدیک jaundice

پیشنهاد بهبود معانی