امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Oar

ɔːr ɔːr ɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    oars

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
پارو، پارو زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We pulled hard on the oars, and the boat started to move.
- پاروها را محکم کشیدیم و قایق شروع به حرکت کرد.
- I oared the boat forward.
- با پارو قایق را به جلو راندم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد oar

  1. noun
    Synonyms: paddle, pole, sweep, scull, blade, propel, row, rower, spoon oar

Idioms

ارجاع به لغت oar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «oar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/oar

لغات نزدیک oar

پیشنهاد بهبود معانی