بهطور ناقص، بهطور ازهمگسسته، بهطور پراکنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The report was fragmentarily organized, making it difficult to follow.
این گزارش بهطور ناقص تنظیم شده بود و پیگیری آن را دشوار میکرد.
The story unfolded fragmentarily.
داستان بهطور پراکنده پیش رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fragmentarily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentarily