فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fragmentally

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور ناقص، به‌صورت پراکنده، به‌طور ازهم‌گسیخته، به‌صورت جسته‌گریخته، به‌طور تکه‌تکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He recalled the events fragmentally.

او وقایع را به‌صورت جسته‌گریخته به‌ خاطر می‌آورد.

The report was written fragmentally, lacking coherence and clarity.

گزارش به‌طور ناقص نوشته شده و فاقد انسجام و شفافیت بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fragmentally

  1. adverb something that is done or presented in fragments or incomplete parts rather than as a whole

ارجاع به لغت fragmentally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragmentally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentally

لغات نزدیک fragmentally

پیشنهاد بهبود معانی