بهطور ناقص، بهصورت پراکنده، بهطور ازهمگسیخته، بهصورت جستهگریخته، بهطور تکهتکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He recalled the events fragmentally.
او وقایع را بهصورت جستهگریخته به خاطر میآورد.
The report was written fragmentally, lacking coherence and clarity.
گزارش بهطور ناقص نوشته شده و فاقد انسجام و شفافیت بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fragmentally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentally