ازهمگسیختگی، پراکندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fragmentariness in her thoughts made it difficult for her to communicate.
پراکندگی افکارش، برقراری ارتباط را برای او دشوار میکرد.
The film's fragmentariness left the audience contemplating the meaning behind each scene.
ازهمگسیختگی فیلم باعث شد مخاطب به معنای پشت هر صحنه فکر کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fragmentariness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fragmentariness