پساندازکننده، سپردهگذار
John's father taught him to be a saver from a young age, and now he has a considerable amount of savings in his account.
پدر جان از سنین پایین به او یاد داد که پساندازکننده باشد و اکنون او مقدار قابلتوجهی اندوخته در حسابش دارد.
The bank offers attractive interest rates to its savers to encourage them to save more.
این بانک نرخهای بهرهی جذابی را به سپردهگذاران خود ارائه میکند تا آنها را به سپردهگذاری بیشتر تشویق کند.
نجاتدهنده، ناجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor who saved the patient's life is a true saver in the medical field.
پزشکی که جان بیمار را نجات داد نجاتدهندهای واقعی در زمینهی پزشکی است.
The police officer who apprehended the kidnapper is a true saver, bringing an end to the victim's nightmare.
افسر پلیسی که آدمربا را دستگیر کرد ناجیای واقعی است که به کابوس قربانی پایان داد.
(saver-) صرفهجوییکننده (در) (چیزی که باعث میشود کمتر از یک چیز خاص استفاده شود)
a time-saver
صرفهجوییکننده در زمان
energy saver
صرفهجوییکننده در انرژی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «saver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/saver