آخرین به‌روزرسانی:

Saver

ˈseɪvər ˈseɪvə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پس‌اندازکننده، سپرده‌گذار

John's father taught him to be a saver from a young age, and now he has a considerable amount of savings in his account.

پدر جان از سنین پایین به او یاد داد که پس‌اندازکننده باشد و اکنون او مقدار قابل‌توجهی اندوخته در حسابش دارد.

The bank offers attractive interest rates to its savers to encourage them to save more.

این بانک نرخ‌های بهره‌ی جذابی را به سپرده‌گذاران خود ارائه می‌کند تا آن‌ها را به سپرده‌گذاری بیشتر تشویق کند.

noun countable

نجات‌دهنده، ناجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The doctor who saved the patient's life is a true saver in the medical field.

پزشکی که جان بیمار را نجات داد نجات‌دهنده‌ای واقعی در زمینه‌ی پزشکی است.

The police officer who apprehended the kidnapper is a true saver, bringing an end to the victim's nightmare.

افسر پلیسی که آدم‌ربا را دستگیر کرد ناجی‌ای واقعی است که به کابوس قربانی پایان داد.

suffix

(saver-) صرفه‌جویی‌کننده (در) (چیزی که باعث می‌شود کمتر از یک چیز خاص استفاده شود)

a time-saver

صرفه‌جویی‌کننده در زمان

energy saver

صرفه‌جویی‌کننده در انرژی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saver

  1. noun someone who saves something from danger or violence
    Synonyms:
    rescuer recoverer economizer

لغات هم‌خانواده saver

ارجاع به لغت saver

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «saver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/saver

لغات نزدیک saver

پیشنهاد بهبود معانی