امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Scouting

    ˈskaʊtɪŋ ˈskaʊtɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      scouted

    • شکل سوم:

      scouted

    • سوم‌شخص مفرد:

      scouts

    • شکل جمع:

      scouts

    معنی‌ها

    noun
    دیده‌وری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    noun
    (به‌طور معمول S بزرگ) پیشاهنگی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد scouting

    1. verb to make fun or make fun of
      Synonyms:
      mocking laughing ridiculing jeering jesting scoffing gibing twitting quizzing
    1. verb to regard with utter contempt and disdain
      Synonyms:
      despising disdaining scorning contemning
    1. verb explore, often with the goal of finding something or somebody
      Synonyms:
      searching exploring investigating observing watching patrolling surveying probing inquiring reconnoitering spying pioneering delving digging guiding disdaining despising scorning ridiculing contemning flouting scoffing spurning
      Antonyms:
      ignoring overlooking shunning
    1. noun exploring in order to gain information
      Synonyms:
      exploratory survey reconnoitering reconnoitring

    ارجاع به لغت scouting

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «scouting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scouting

    لغات نزدیک scouting

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه