با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Emperor

ˈempərər ˈemprə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    emperors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C1
    امپراتور
    • - the Emperor of Rome
    • - امپراتور روم
    • - The new emperor ascended to the throne after the death of his father.
    • - امپراتور جدید پس از مرگ پدرش بر تخت نشست.
    • - The emperor wore a golden crown.
    • - امپراتور تاجی زرین بر سر داشت.
  • noun countable
    جانورشناسی امپراتور (بلندقدترین و سنگین‌وزن‌ترین گونه‌ی زنده‌ی پنگوئن که در قطب جنوب زندگی می‌کند)
    • - I was amazed by the sheer size of the emperor.
    • - از اندازه‌ی بزرگ امپراتور شگفت‌زده شدم.
    • - Scientists have discovered a new species of emperor.
    • - دانشمندان گونه‌ی جدیدی از امپراتور را کشف کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد emperor

  1. noun ruler
    Synonyms: czar, dictator, empress, king, monarch, prince, sovereign, sultan

ارجاع به لغت emperor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «emperor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emperor

لغات نزدیک emperor

پیشنهاد بهبود معانی