جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنی و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
King
kɪŋ
kɪŋ
آخرین بهروزرسانی:
۱۴ فروردین ۱۳۹۹
Countable
Noun
پادشاه، شاه، شهریار، سلطان
- the king of Denmark
- پادشاه دانمارک
- the king and the queen
- شاه و شهبانو (ملکه)
- King Lear
- شاه لیر
- King George II of England
- جرج دوم پادشاه انگلیس
- the oil king
- سلطان نفت
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد king
Noun
ruler
Synonyms:
baron, caesar, caliph, crowned head, czar, emperor, gerent, imperator, kaiser, khan, magnate, maharajah, majesty, mikado, mogul, monarch, overlord, pasha, potentate, prince, rajah, rex, shah, sovereign, sultan, tycoon
لغات نزدیک king
-
kinetoplast
-
kinfolk
- king
-
king charles' head
-
king charles's head
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری