شکل جمع:
tsarsانگلیسی بریتانیایی (تا سال 1917 میلادی) (مذکر) تزار، امپراتور روسیه، پادشاه روسیه، فرمانروای روسیه
After the revolution, the tsar was forced to abdicate.
پساز انقلاب، تزار مجبور به کنارهگیری شد.
Rebels sought to overthrow the tsar and his oppressive regime.
شورشیان بهدنبال سرنگونی تزار و رژیم سرکوبگر او بودند.
مسئول تامالاختیار، نمایندهی تامالاختیار، مباشر (شخصی که برای رسیدگی به موضوعی خاص، از طرف دولت اختیار تام گرفته است)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As a health tsar, she implemented new policies to combat the pandemic.
او بهعنوان نمایندهی تامالاختیار سلامت، سیاستهای جدیدی را برای مبارزه با همهگیری اجرا کرد.
The tsar of cybersecurity worked tirelessly to protect sensitive data from breaches.
مسئول تامالاختیار امنیت سایبری برای محافظت از دادههای حساس در برابر نفوذ بهطور خستگی ناپذیری تلاش کرد.
(در سیاست و تجارت) سردسته، رهبر، فرمانده، قائد (فرد بانفوذ و قدرتمند)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tsar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tsar