امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tsar

zɑːr / / tsɑːr zɑː / / tsɑː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tsars

توضیحات

در انگلیسی بریتانیایی از tzar نیز استفاده می‌شود.

در انگلیسی آمریکایی به‌جای tsar، معمولاً از czar استفاده می‌شود.

شکل‌ مؤنث این لغت: tsarina

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی (تا سال 1917 میلادی) (مذکر) تزار، امپراتور روسیه، پادشاه روسیه، فرمانروای روسیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- After the revolution, the tsar was forced to abdicate.
- پس‌از انقلاب، تزار مجبور به کناره‌گیری شد.
- Rebels sought to overthrow the tsar and his oppressive regime.
- شورشیان به‌دنبال سرنگونی تزار و رژیم سرکوبگر او بودند.
noun countable
مسئول تام‌الاختیار، نماینده‌ی تام‌الاختیار، مباشر (شخصی که برای رسیدگی به موضوعی خاص، از طرف دولت اختیار تام گرفته است)
- As a health tsar, she implemented new policies to combat the pandemic.
- او به‌عنوان نماینده‌ی تام‌الاختیار سلامت، سیاست‌های جدیدی را برای مبارزه با همه‌گیری اجرا کرد.
- The tsar of cybersecurity worked tirelessly to protect sensitive data from breaches.
- مسئول تام‌الاختیار امنیت سایبری برای محافظت از داده‌های حساس در برابر نفوذ به‌طور خستگی ناپذیری تلاش کرد.
noun countable
(در سیاست و تجارت) سردسته، رهبر، فرمانده، قائد (فرد بانفوذ و قدرتمند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tsar

  1. noun a male monarch or emperor (especially of Russia prior to 1917)
    Synonyms:
    czar tzar
  1. noun a person who has been given special powers by the government to deal with a particular matter
  1. noun a powerful person in business or politics

ارجاع به لغت tsar

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tsar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tsar

لغات نزدیک tsar

پیشنهاد بهبود معانی