شکل جمع:
monarchsحاکم، فرمانروا، شاه، پادشاه، سلطان، امپراتور، ملکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two monarchs met outside the palace.
دو پادشاه در بیرون از کاخ ملاقات کردند.
John Donne has been called "the Monarch of Wit."
جان دان را «سلطان خوشطبعی» نامیدهاند.
the monarch of beauty and attractiveness
خسرو حسن و دلبری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «monarch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/monarch