امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grandiloquent

ɡrænˈdɪləkwənt ɡrænˈdɪləkwənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
قلنبه‌نویس، گزاف‌گوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grandiloquent

  1. adjective pretentious, flowery (communication)
    Synonyms:
    aureate big-talking bombastic declamatory euphistic fustian high-flown histrionic inflated magniloquent oratorical orotund overblown pompous purple rhetorical sonorous swollen tall-talking verbose windbag windy
    Antonyms:
    plain simple unadorned unpretentious

ارجاع به لغت grandiloquent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grandiloquent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grandiloquent

لغات نزدیک grandiloquent

پیشنهاد بهبود معانی