درهمبرهم، شلوغپلوغ، قاطیپاطی، هرکیهرکی
The child's room was a higgledy-piggledy mess of toys and clothes.
اتاق کودک، انبوه درهمبرهمی از اسباببازیها و لباسها بود.
The higgledy-piggledy arrangement of books made it hard to find my favorite novel.
چیدمان قاطیپاطی کتابها، پیدا کردن رمان موردعلاقهام را سخت کرده بود.
بهطور درهمبرهم، بهطور آشفته و نامرتب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The papers were piled higgledy-piggledy on his desk.
کاغذها به حالتی درهمبرهم روی هم انباشته شده بودند.
She arranged the books higgledy-piggledy on the shelf
او کتابها را بهطور آشفته و نامرتب روی طاقچه چیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «higgledy-piggledy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/higgledy-piggledy