با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Pricey

    ˈpraɪsi ˈpraɪsi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      pricier

    • صفت عالی:

      priciest

    توضیحات

    این لغت به‌صورتِ pricy نیز نوشته می‌شود.

    pricey از pricy رایج‌تر است.

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective informal
    گران

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The clothes are beautiful but very pricey.
    - این لباس‌ها زیبا اما بسیار گران هستند.
    - Skiing is a pricy sport.
    - اسکی ورزشی گران است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد pricey

    1. adjective Having a high price
      Synonyms: pricy, costly, dear, high-priced

    لغات هم‌خانواده pricey

    ارجاع به لغت pricey

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pricey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pricey

    لغات نزدیک pricey

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار