وسیع، گسترده، انبوه، فراگیر
large-scale business operations
فعالیتهای بازرگانی گسترده
large-scale vaccination campaign
جنبش فراگیر واکسیناسیون
بزرگمقیاس، در مقیاس بزرگ (نقشه و نمودار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cartographer created a large-scale map of the city.
نقشهبردار نقشهی بزرگمقیاسی از شهر تهیه کرد.
The architect presented a large-scale blueprint of the building.
معمار طرحی در مقیاس بزرگ از ساختمان ارائه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «large-scale» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/large-scale