آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Depth

    depθ depθ

    شکل جمع:

    depths

    معنی depth | جمله با depth

    noun countable uncountable

    عمق (آب)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    What is the depth of the lake?

    عمق دریاچه چقدر است؟

    The submarine descended to a depth of 500 meters.

    این زیردریایی تا عمق پانصد متری پایین آمد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the depths of the sea

    اعماق دریا

    noun countable uncountable B2

    جدیت

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    His writing lacks depth.

    نوشته‌اش جدیت ندارد.

    My father has hidden depths.

    پدرم جدیت پنهان دارد.

    noun countable uncountable C2

    عمق، شدت، حدت، فرط (در مورد احساسات و علاقه و دانش و غیره)

    the depth of his knowledge of English literature

    عمق دانش او در ادبیات انگلیسی

    The depth of a mother's love is inexplicable.

    شدت عشق مادر وصف‌ناپذیر است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The depth of his commitment to the cause was unwavering.

    فرط تعهد او به هدف تزلزل‌ناپذیر بود.

    noun countable uncountable

    ژرفا

    a box has three dimensions: length, width and depth

    جعبه سه بعد دارد: درازا، پهنا و ژرفا

    The pool's depth reached 12 feet at its deepest point.

    ژرفای استخر در عمیق‌ترین نقطه به دوازده فوت رسید.

    noun uncountable

    عمق، شدت (در مورد رنگ)

    the depth of the navy blue paint

    عمق رنگ سرمه‌ای

    The depth of the emerald green forest left me awestruck.

    شدت جنگل سبز زمردی مرا شگفت‌زده کرد.

    noun

    ژرفنا (از نظر ارتفاع) (قسمتی که از سطح دور باشد)

    in the depths of the forest

    در ژرفنای جنگل

    the depth of the cave

    ژرفنای غار

    noun uncountable

    بمی (صدا)

    The depth of my voice makes me sound older than I am.

    بمی صدای من باعث می‌شود که پیرتر از خودم به نظر برسم.

    I hate the depth of her voice.

    از بمی صدایش متنفرم.

    noun

    انگلیسی آمریکایی عمق، پرمهره بودن (داشتن بازیکنان خوب زیاد)

    Their football team is good but it lacks depth.

    تیم فوتبال آن‌ها خوب است؛ ولی افراد ذخیره کم دارد.

    The coach emphasized the importance of building depth in our squad.

    مربی بر اهمیت ایجاد عمق در تیم ما تأکید کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد depth

    1. noun distance down or across
      Synonyms:
      measurement extent measure distance expanse bottom base lowness deepness intensity pitch sounding draft drop pit declination remoteness profoundness fathomage lower register profundity
      Antonyms:
      height
    1. noun insight, wisdom
      Synonyms:
      intelligence brain sense wisdom intellect discernment acumen sagacity insight keenness sharpness penetration profundity profoundness astuteness weightiness

    Collocations

    in the depths of something

    در شور چیزی، در وسط یا بحبوحه‌ی چیزی

    Idioms

    out of (or beyond) one's depth

    1- در آبی که از قد آدم بیشتر است 2- بیرون از حد فهم یا دانش شخص

    لغات هم‌خانواده depth

    • noun
      deep, depth
    • adjective
      deep, deepening
    • verb - transitive
      deepen
    • adverb
      deeply

    سوال‌های رایج depth

    شکل جمع depth چی میشه؟

    شکل جمع depth در زبان انگلیسی depths است.

    ارجاع به لغت depth

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «depth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depth

    لغات نزدیک depth

    • - depside
    • - dept
    • - depth
    • - depth charge (or bomb)
    • - depth perception
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.