با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Caddy

ˈkædi ˈkædi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ظرف کوچک، محفظه‌ی کوچک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The little girl carried her art supplies in a colorful caddy.
- دختر کوچولو لوازم هنری خود را در یک محفظه‌ی کوچک رنگارنگ می‌برد.
- The waitress brought the salt and pepper caddy to the table.
- گارسون ظرف کوچک نمک و فلفل را سر میز آورد.
noun countable
ورزش دستیار گلف‌باز
- The golfer handed his caddy a set of clubs.
- گلف‌باز مجموعه‌ای از چوب‌دستی‌ها را به دستیارش داد.
- The golfer was grateful for the caddy's assistance.
- گلف‌باز قدردان کمک دستیار بود.
noun countable
کسب‌وکار پادو، پیشخدمت (برای کارهای عجیب)
- The caddy patiently waited outside the hotel.
- پیشخدمت صبورانه بیرون هتل منتظر ماند.
- I need to hire a caddy to help me carry my equipment while I work on this construction site.
- در حین کار در این سایت ساخت‌وساز، باید یک پادو استخدام کنم تا در حمل تجهیزاتم به من کمک کند.
noun countable
جعبه‌ی چای، چای‌دان
- The caddy on the kitchen counter is filled with a variety of tea bags.
- جعبه‌ی چای روی اپن آشپزخانه با انواع چای کیسه‌ای پر شده است.
- She poured hot water into the caddy and let the tea steep.
- او آب داغ را داخل چای‌دان ریخت و گذاشت تا چای دم بکشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caddy

  1. verb Act as a caddie and carry clubs for a player
    Synonyms: caddie
  2. noun A can for storing tea
    Synonyms: tea-caddy

ارجاع به لغت caddy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caddy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caddy

لغات نزدیک caddy

پیشنهاد بهبود معانی