آخرین به‌روزرسانی:

Caddie

ˈkædi ˈkædi

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

دانش‌آموز دانشکده افسری، پسر کهتر، پیشخدمت، پیشخدمتی کردن، پادوی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He used to caddie for Arnold Palmer for several years.

چندین سال برای آرنولد پالمر پادویی می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caddie

  1. verb act as a caddie and carry clubs for a player
    Synonyms:
    caddy
  1. noun an attendant who carries the golf clubs for a player
    Synonyms:
    golf caddie

ارجاع به لغت caddie

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caddie» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caddie

لغات نزدیک caddie

پیشنهاد بهبود معانی