آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

    Basement

    ˈbeɪsmənt ˈbeɪsmənt

    شکل جمع:

    basements

    معنی basement | جمله با basement

    noun countable B2

    زیرزمین، طبقه‌ی زیر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    He found old toys in the dusty basement.

    او اسباب‌بازی‌های قدیمی را در زیرزمین خاکی پیدا کرد.

    They hosted the party in the spacious basement.

    آن‌ها مهمانی را در زیرزمین بزرگ برگزار کردند.

    noun countable

    طبقه‌ی همکف (در معماری رنسانس)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The architect emphasized the importance of light in the basement design.

    معمار بر اهمیت نور در طراحی طبقه‌ی همکف تاکید کرد.

    The basement showcased the era's rich decorative styles and craftsmanship.

    طبقه‌ی همکف، سبک‌های تزئینی و صنایع دستی غنی آن دوران را به نمایش می‌گذارد.

    noun countable uncountable

    پایه، مبنا، قسمت زیرین، قسمت پایین

    The basement of her argument was flawed, leading to weak conclusions.

    مبنای استدلال او ناقص بود و به نتایج ضعیفی منجر شد.

    Education is the basement upon which a strong society is built.

    آموزش پایه‌ای است که جامعه‌ای قوی بر آن بنا می‌شود.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی توالت، دستشویی (به‌خصوص در مدرسه)

    During the school tour, we were shown the newly renovated basement.

    در روند بازدید از مدرسه، توالت تازه‌بازسازی‌شده را به ما نشان دادند.

    The students gathered in the basement before heading to class.

    دانش‌آموزان قبل‌از رفتن به کلاس در دستشویی جمع شدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد basement

    1. noun room on lower floor of building
      Synonyms:
      cellar underground storage vault bottom excavation crypt substructure understructure subterranean room furnace room underbuilding
      Antonyms:
      attic

    سوال‌های رایج basement

    شکل جمع basement چی میشه؟

    شکل جمع basement در زبان انگلیسی basements است.

    ارجاع به لغت basement

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «basement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/basement

    لغات نزدیک basement

    • - basely
    • - baseman
    • - basement
    • - basement flat
    • - basementless
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.