کشنده، مهلک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a fatal wound
زخم کشنده
a fatal mistake
اشتباه مرگبار
Finally the fatal day arrived.
بالأخره آن روز سرنوشتساز فرارسید.
the fatal eruption of the volcano
فوران ویرانگر آتشفشان
The fatal thread of his life ran out.
سرنخ (سرنوشت) زندگانی او به آخر رسید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fatal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fatal