Fat-witted

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: fatwitted

  • adjective
    احمق، نادان، کودن، نفهم، احمقانه (عمل و غیره)
    • - The fat-witted driver caused a major accident on the busy highway.
    • - این راننده‌ی احمق در این بزرگراه شلوغ تصادف بزرگی را رقم زد.
    • - The fatwitted student failed the exam.
    • - این دانش آموز کودن در امتحان مردود شد.
    • - His fat-witted response to the question left everyone baffled.
    • - پاسخ احمقانه‌ی او به این پرسش همه را گیج کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت fat-witted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fat-witted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fat-witted

لغات نزدیک fat-witted

پیشنهاد بهبود معانی