فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nourishing

ˈnɜː- / / ˈnʌ- ˈnʌrɪʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • مغذی، مقوی
    • - nourishing food
    • - خوراک مغذی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nourishing

  1. adjective healthful
    Synonyms: alimentative, beneficial, health-giving, healthy, nutrient, nutrimental, nutritious, nutritive, wholesome
    Antonyms: bad, unhealthy, unwholesome

ارجاع به لغت nourishing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nourishing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nourishing

لغات نزدیک nourishing

پیشنهاد بهبود معانی