فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nourishing

ˈnɜːrɪʃɪŋ ˈnʌrɪʃɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

مغذی، مقوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The plant-based meal was not only delicious but also incredibly nourishing.

این غذای گیاهی نه تنها خوشمزه بلکه بسیار مغذی بود.

I had a wholesome and nourishing meal after a long day of work.

بعد از یک روز کاری طولانی، یک وعده غذایی سالم و مقوی خوردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nourishing

  1. adjective healthful
    Synonyms:
    healthy wholesome beneficial nutritious nutritive nutrient health-giving nutrimental alimentative
    Antonyms:
    unhealthy unwholesome bad

ارجاع به لغت nourishing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nourishing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nourishing

لغات نزدیک nourishing

پیشنهاد بهبود معانی