امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lethal

ˈliːθl ˈliːθl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more lethal
  • صفت عالی:

    most lethal

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
وابسته به مرگ کشنده، مهلک، مرگ‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a lethal weapon
- سلاح مرگبار
- a lethal dose of poison
- مقدار مهلکی سم
- War dealt a lethal blow to the country's economy.
- جنگ ضربه‌ی مرگ‌آوری به اقتصاد کشور وارد آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lethal

  1. adjective deadly
    Synonyms:
    baleful dangerous deathly destructive devastating fatal harmful hurtful malignant mortal mortiferous mortuary murderous necrotic noxious pernicious pestilent pestilential poisonous virulent
    Antonyms:
    beneficial harmless helpful life-giving

ارجاع به لغت lethal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lethal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lethal

لغات نزدیک lethal

پیشنهاد بهبود معانی