آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Afflictive

əˈflɪktɪv əˈflɪktɪv

معنی afflictive | جمله با afflictive

adjective

مصیبت‌‌بار، رنج‌آور، دردآور، اندوه‌بار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The afflictive news of her father's death left her devastated.

خبر مصیبت‌‌بار مرگ پدرش او را داغون کرد.

The loss of a loved one can be an afflictive experience.

.از دست دادن عزیز می‌تواند تجربه‌ای اندوه‌بار باشد

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد afflictive

  1. adjective marked by, causing, or experiencing physical pain
    Synonyms:
    painful sore aching hurtful achy smarting nagging

ارجاع به لغت afflictive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afflictive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afflictive

لغات نزدیک afflictive

پیشنهاد بهبود معانی