با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gravamen

ɡrəˈveɪmən ɡrəˈveɪmen
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    اصل شکایت، اصل غصه، مایه غم، (مجازاً) شکایت رسمی، شکوائیه، غصه و غم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gravamen

  1. noun The most central and material part
    Synonyms: core, essence, gist, heart, kernel, marrow, meat, nub, pith, quintessence, root, soul, spirit, stuff, substance

ارجاع به لغت gravamen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gravamen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gravamen

لغات نزدیک gravamen

پیشنهاد بهبود معانی