شکل جمع:
shrinesمعبد، جای مقدس، زیارتگاه، حرم، بارگاه
Thousands of pilgrims visit the shrine every year.
هزاران زائر هر سال از آن حرم دیدن میکنند.
This mountain shrine is believed to bring healing.
باور بر این است که این زیارتگاه کوهستانی شفا میبخشد.
محل یادبود، مزار (معمولاً برای افراد معروف)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The museum became a shrine to the famous artist’s legacy.
موزه به محل یادبودی برای میراث هنرمند مشهور تبدیل شد.
She kept a corner of her garden as a shrine to her deceased pet.
او گوشهای از باغش را بهعنوان مزاری برای حیوان خانگی مردهاش نگه داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shrine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrine