فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shrine

ʃraɪn ʃraɪn

شکل جمع:

shrines

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

معبد، جای مقدس، زیارتگاه، حرم، بارگاه

Thousands of pilgrims visit the shrine every year.

هزاران زائر هر سال از آن حرم دیدن می‌کنند.

This mountain shrine is believed to bring healing.

باور بر این است که این زیارتگاه کوهستانی شفا می‌بخشد.

noun countable

محل یادبود، مزار (معمولاً برای افراد معروف)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The museum became a shrine to the famous artist’s legacy.

موزه به محل یادبودی برای میراث هنرمند مشهور تبدیل شد.

She kept a corner of her garden as a shrine to her deceased pet.

او گوشه‌ای از باغش را به‌عنوان مزاری برای حیوان خانگی مرده‌اش نگه داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shrine

  1. noun tribute to a god, idol, or spirit
    Synonyms:
    temple church sanctuary altar chapel sacred place holy place sanctum hallowed place reliquary mausoleum sepulcher grave sanctorium enshrinement

ارجاع به لغت shrine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shrine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrine

لغات نزدیک shrine

پیشنهاد بهبود معانی