امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Captive

ˈkæptɪv ˈkæptɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    captives

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
اسیر، گرفتار، دستگیر، شیفته، دربند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The robbers had kept their captives in a small room.
- دزدان اسیران خود را در اتاق کوچکی زندانی کرده بودند.
- Some of our soldiers remained in captivity years after the war.
- بعضی از سربازان ما تا سال‌ها بعد از جنگ در اسارت بودند.
- At that time Poland was a captive nation.
- در آن هنگام لهستان کشوری در بند اسارت بود.
- captive birds
- پرندگان در قفس (گرفتار)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد captive

  1. adjective physically held by force
    Synonyms:
    bound caged confined enslaved ensnared imprisoned incarcerated incommunicado in custody jailed locked up penned restricted subjugated under lock and key
    Antonyms:
    free independent loose
  1. adjective mentally enchanted, held
    Synonyms:
    beguiled bewitched charmed delighted enraptured enthralled fascinated hypnotized infatuated
    Antonyms:
    disillusioned uninterested
  1. noun person held physically
    Synonyms:
    bondman bondservant bondwoman con convict detainee hostage internee prisoner prisoner of war slave
    Antonyms:
    free man independent

Collocations

  • a captive audience

    شنوندگان اجباری (مثلاً دانشجویان سرکلاس)

ارجاع به لغت captive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «captive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/captive

لغات نزدیک captive

پیشنهاد بهبود معانی